عنوان
کد مطلب: 48144

کشف قاتلان جدید در پرونده الهه حسین نژاد

در ماجرای قتل الهه حسین نژاد، فقط یک مقصر داریم؟ یا سه متهم خاموش؟

کشف قاتلان جدید در پرونده الهه حسین نژاد

 تحلیل یک قتل: در تحلیل هر پدیده‌ تلخ اجتماعی مانند قتل فجیع الهه حسین‌نژاد، معمولاً ذهن‌ها به‌سرعت به سمت مسئولیت‌های حاکمیت می‌روند: چرا امنیت نداشت؟ چرا از او محافظت نشد؟ چرا نهادهای قضایی یا انتظامی دخالت مؤثر نکردند؟ ناامنی اقتصادی عامل این قتل بوده یا...

این سؤالات، به‌جا و ضروری‌اند. اما یک خطای خطرناک در حال شکل‌گیری است: سلب کامل مسئولیت از خانواده و فرد، و انتقال تمام بار به حکومت.

این نگاه، از منظر علمی ناقص و آسیب‌زاست. در نظریه‌های جامعه‌شناسی و روان‌شناسی اجتماعی، سه سطح تحلیل همیشه باید همزمان دیده شوند:

۱. فرد (Micro Level): کسی که تصمیم می‌گیرد، رفتار می‌کند، خشم یا کنترل دارد یا ندارد.

۲. خانواده و گروه نزدیک (Meso Level): جایی که ارزش‌ها، تربیت، مهارت حل مسئله، تاب‌آوری و حتی خشونت‌ورزی را می‌آموزیم.

۳. جامعه و حکومت (Macro Level): ساختارها، قوانین، رسانه‌ها، فضای امنیتی و سیاست‌گذاری‌های کلان.

این سه ضلع مثلث مسئولیت، مثل سه رمز یک قفل امنیتی برای پیشگیری از خشونت های اجتماعی هستند؛ 

رمز اول در دست فرد؛ رمز دوم در دست خانواده و رمز سوم در دست جامعه وحکومت است. 

حتی اگر یکی ازین رمزها اشتباه وارد شود قفل ناامنی باز نمیشود. 

امنیت واقعی محصول هماهنگی این سه رمز است نه فشار روی یکی از آنها.

 وقتی فقط دولت را متهم می‌کنیم، چند اتفاق خطرناک رخ می‌دهد: خانواده‌ها احساس مسئولیت نمی‌کنند و می‌گویند "ما که مقصر نیستیم"، در حالی که شاید تربیت خشونت‌پذیر یا سکوتشان در برابر تهدید، عامل مهمی بوده. فرد، خود را قربانی صرف می‌بیند، نه کنشگر؛ دیگر یاد نمی‌گیرد که در موقع بحران، تصمیم درست بگیرد، کمک بخواهد یا راه خروج سالم پیدا کند. جامعه نیز دچار فلج اخلاقی می‌شود؛ همه انگشت‌ها به بالا نشانه می‌روند و هیچ‌کس به خودش رجوع نمی‌کند.

 این رویکرد، در نظریات علمی نیز تأیید نمی‌شود:

۱. نظریه اکولوژیکی برونفن‌برنر می‌گوید: رفتار هر انسان در شبکه‌ای از حلقه‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی شکل می‌گیرد. هیچ‌کدام را نمی‌شود حذف کرد.

۲. نظریه مسئولیت فردی در اخلاق کاربردی تأکید دارد که انسان، حتی در سخت‌ترین شرایط، مسئول تصمیم‌های خودش است. مسئولیت‌گریزی او، آسیب را بازتولید می‌کند.

۳. نظریه یادگیری اجتماعی بندورا می‌گوید: اگر خانواده‌ها الگوی سکوت، پذیرش خشونت یا تربیت خنثی باشند، این الگو در کودکان نهادینه می‌شود.

یک مثال عینی: فرض کنیم حکومت تمام تدابیر امنیتی را در حد ۱۰۰٪ اجرا کند، اما خانواده، مهارت نه‌گفتن، تاب‌آوری و کمک‌خواهی را به دخترش نیاموخته باشد؛ دختر در موقع تهدید نتواند تصمیم شجاعانه بگیرد؛ یا فرهنگ جامعه، خشونت را مسئله‌ای خصوصی بداند. آیا باز هم فاجعه رخ نمی‌دهد؟ چرا؛ چون رمز اول و دوم هنوز فعال نشده است. 

 بنابراین اگر فقط حکومت را متهم کنیم، در واقع:

خانواده‌ها را از نظارت، تربیت و مراقبت فرزندانشان سلب می‌کنیم،

به افراد یاد نمی‌دهیم که انتخاب‌هایشان مهم‌اند و مسئولیت دارند،

و جامعه را به‌جای حل مسأله، به سمت تخلیه خشم می‌بریم.

 عدالت واقعی، با تحلیل همه‌جانبه رخ می‌دهد: فرد باید یاد بگیرد که انسان بودن یعنی مسئول بودن، نه فقط قربانی بودن. خانواده باید بپذیرد که تربیت یعنی مشارکت در پیشگیری. و حکومت باید ابزارهای حفاظت و قانون‌مندی را تقویت کند.

تا آن زمان، هر بار که فقط یک مقصر انتخاب کنیم، به آسیب بعدی نزدیک‌تر شده‌ایم.

آنچه دیگران میخوانند

دیدگاه تان را بنویسید

تبلیغات متنی

;