حادثه|حادثه خونین| حادثه در شهر
کشف جسد دختر بچه در یخچال | حادثه خونین در شهرری؛ مادر قاتل بود؟ + عکس دردناک
در یک جنایت هولناک جسد یک دختر بچه ۷ ساله در یخچال خانه در شهرک علائین شهرری پیدا شد اما قاتل این فرشته کوچک کیست؟ قاتل باران مادرش است یا ناپدریاش؟!
تراژدی قتل فرشته کوچکی به نام باران در شهرک علائین شهرری در هر مرحله از رازگشایی تلختر و اسفناکتر میشود. حالا با برگ جدیدی که در پرونده رقم خورده، جلسه مواجهه حضوری متهمان برگزار خواهد شد تا مشخص شود کدامیک دروغ میگویند!
افشین یا مادر باران؟
اوایل آبان سال قبل زمانی که مأموران مبارزه با موادمخدر وارد خانه یک قاچاقچی شدند، در یخچال خانه جسد یک دختر بچه ۷ ساله به نام باران را کشف کردند و به این ترتیب راز مخوف این خانه به یک جنایت گره خورد.
بلافاصله دکتر مجید باقری بازپرس کشیک قتل شهرری برای رسیدگی به موضوع در صحنه جنایت حاضر شد، اما آن روز هیچ کس تصورش را هم نمیکرد که باران چه عذابی را در ثانیههای پایانی عمرش تحمل کرده باشد.
در حالی که شواهد اولیه حکایت از مرگ دختربچه بر اثر خفگی داشت، چند ماه بعد پزشکی قانونی گزارش معاینه جسد را اعلام کرد: علت تامه فوت کمبود اکسیژن محیط است و این یعنی قاتل باران گمان میکرد او فوت کرده و جسد را داخل یخچال گذاشته بود، اما درست در همان لحظات که جسد باران داخل یخچال قرار گرفت؛ دخترک به خاطر کمبود اکسیژن با مرگ دست و پنجه نرم کرده تا جان سپرده است!
مادر باران: من قاتل دخترم نیستم!
مادر باران یک ماه بعد از کشف جسد دخترش در یخچال خانه افشین، قتل او را گردن گرفت. وی صحنه قتل را هم بازسازی کرد، اما حالا حرفش را عوض کرده و میگوید که قاتل دخترش نیست!
بازپرس پرونده برگه پزشکی قانونی را جلوی چشمانش میگذارد و به او میگوید که باران جانش را در یخچال از دست داده است. وی از همان لحظه منقلب میشود و فضای اتاق بازجویی مملو از هق هق او میشود.
بعد انگار سر میخورد در خاطرات گذشتهاش. به روزهای زندگی با افشین، قبل از آن که با پدر باران روزهای تلخ و سیاهی داشت. به روزهای مجردیاش و دورتر و دورتر.
لحظههای شیرین در زندگی او به حدی کمرنگ بوده که آنها را به سختی به خاطر میآورد: «تا قبل از فوت پدرم همه چیز در زندگی مان خوب بود. همه دنیای من درس بود. در المپیاد ریاضی کشوری نفر دوم شده بودم و داشتم خودم را برای المپیاد جهانی آماده میکردم که با فوت پدرم همه چیز در زندگیمان به هم ریخت. هر روز در خانهمان بلوا به پا میشد و اوضاع روحی من خیلی بد بود. با این حال در رشته کامپیوتر قبول شدم و لیسانسم را گرفتم. در همان روزهای دانشجویی بود که پدر باران به خواستگاریام آمد. برادرم میگفت مرد خوبی است و من سرنوشتم را به حرف برادرم سپردم و با او ازدواج کردم.»
آشنایی شوم با افشین
مادر باران تازه عروس بود که همسرش را در حال مصرف مواد مخدر دید: «وقتی متوجه شدم اعتیاد دارد جرقه اختلافات ما زده شد، اما او کم کم من را هم به دام مخدر کشاند. زمانی به خودم آمدم که معتاد شده بودم. همسرم من را وادار میکرد که برایش موادمخدر تهیه کنم. صاحب دو دختر شده بودم و نمیدانستم با زندگی وحشتناکی که در آن گرفتار شده بودم چه کار کنم.»
افشین یکی از کسانی بود که مادر باران از او موادمخدر میخرید: «یک شب از خانه بیرون زدم و تصمیم گرفتم دیگر هرگز به خانه پدر باران برنگردم. نمیدانستم کجا میخواهم بروم فقط میدانستم هر جایی بروم به آن خانه دیگر برنمیگردم. به فکر افشین افتادم و با او تماس گرفتم و او به من پناه داد. زندگی من و افشین شروع شد. او به من محبت داشت و این همان چیزی بود که سالها در زندگیام از کسی ندیده بودم. برای همین به افشین علاقه پیدا کردم.»
هفتسین مادر کنار جسد باران کوچولو
زندگی مادر باران با افشین با تمام سیاهیهای خلاف که در آن موج میزد اما مسالمتآمیز بود! تا اینکه باران در خانه افشین به قتل رسید:«مصرف مواد من زیاد شده بود. روزها در خانههای مردم کار نظافت می کردم و غروب که میشد خسته به خانه میرسیدم. شب مرگ باران هم با خستگی به خانه رسیدم و مواد مخدر مصرف کردم و خوابیدم. صبح روز بعد که بیدار شدم متوجه شدم باران نفس
نمی کشد. یک آینه پایین پایش و یک آینه هم بالای سرش بود. او از آینه و رعد و برق می ترسید. از افشین پرسیدم چه بلایی سرش آمده اما او اظهار بیاطلاعی میکرد. زیر گلوی بچهام قرمز بود و من میخواستم او را به بیمارستان ببرم.
اما افشین میگفت اگر پدرش بفهمد برایمان دردسر میشود. میگفت باران مرده و جسدش را در یخچال گذاشته است. به من قول داد در فرصت مناسب بچهام را در یک جای خوب دفن کنیم.اما 8 ماه از مرگ باران گذشت و جسد هنوز در یخچال بود.من شبها کنار یخچال می خوابیدم و نوروز که شد هفتسین را کنار یخچال چیدم تا پیش دخترم باشم.»
وقتی مادر باران و افشین متوجه شدند که پلیس جسد را پیدا کرده به یک روستا فرار کردند:«حدود یک ماه در آن روستا ماندیم. دیگر چیزی جز چند تکه نان برایمان باقی نمانده بود. برگشتیم که اجارهخانههای افشین را بگیریم اما دستگیر شدیم.»
بعد از دستگیری، مادر باران به قتل دخترش اعتراف کرد:«افشین میگفت پدر باران به تو رضایت میدهد. من را قانع کرد که قتل باران را گردن بگیرم و به من وعده داد که من را از زندان بیرون میآورد. من هم به دروغ گفتم که باران را کشتهام.اما حالا به خاطر دختر مظلومم تصمیم گرفتم حقیقت را بگویم.»
رسیدگی به این پرونده در حالی ادامه دارد که افشین ادعا میکند مادر باران بعد از مصرف مواد مخدر گلوی دختر خود را فشرده و او را به قتل رسانده است.
به همین دلیل برای روشن شدن ابعاد پنهان ماجرا، تحقیقات در دستور کار بازپرس جنایی ادامه دارد و به زودی جلسه مواجهه حضوری متهمان برگزار خواهد شد.
منبع: رکنا
دیدگاه تان را بنویسید