کد مطلب: 47196

شکایت عجیب پسر ۱۶ ساله مشهدی از پدر و مادرش

پسر نوجوانی با مراجعه به پلیس از پدر و مادرش شکایت کرد و گفت: از رفتارهای ناشایست آنها خسته‌ شده‌ام.

شکایت عجیب پسر ۱۶ ساله مشهدی از پدر و مادرش

پسر ۱۶ ساله‌ای با مراجعه به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: پدرم گچکار ساختمان است و من هم اولین فرزند خانواده هستم. با آنکه پدر و مادرم ازدواج فامیلی داشته‌اند، از روزی که به خاطر دارم، مدام در قهر و آشتی و مشاجره‌ بودند. آنها به هیچ وجه تفاهم اخلاقی نداشتند و همیشه مشاجره‌های لفظی‌شان به کتک‌کاری می‌رسید و مادرم اشکریزان راهی خانه پدربزرگم می‌شد.

این درگیری‌ها تا حدی پیش می‌رفت که گاهی اطرافیانمان نیز به خاطر آنها با هم به نزاع می‌پرداختند. در این میان من که نمی‌توانستم صحنه‌های کتک خوردن مادرم را تحمل کنم، فقط به همراه خواهر کوچک‌ترم که المیرا نام دارد، در گوشه اتاق اشک می‌ریختیم. بالاخره این ناسازگاری‌ها و اختلافات به طلاق انجامید و آنها ۲سال قبل از یکدیگر جدا شدند.

مادرم به منزل پدربزرگم نقل مکان کرد و در یک کارگاه خیاطی مشغول کار شد. من و خواهرم نیز در منزل پدربزرگ پدری و عمه‌هایم آواره شدیم. این در حالی بود که هرکدام از آنها به دنبال مشکلات و سرنوشت خودشان رفتند و در واقع من و خواهرم را به فراموشی سپردند.

مدتی بعد مادرم از طریق دادگاه حق ملاقات گرفت و هفته‌ای ۲ روز من و خواهرم نزد او می‌رفتیم. در این شرایط بود که مهر و محبت‌های خفته پدرم بیدار و به طور ناگهانی عشق و علاقه او به فرزندانش شکوفا شد.

او که تا مدتی قبل حتی یک کلمه محبت‌آمیز بر زبانش جاری نمی‌کرد، حالا چنان ما را به آغوش می‌کشید و بر چهره ما بوسه می‌زد که گویی سال‌ها از یکدیگر دور بوده‌ایم. هرچه اراده می‌کردیم برایمان می‌خرید، ما را به شهربازی می‌برد و حتی در رستوران و اغذیه‌فروشی شام و ناهار می‌خوردیم.

پدرم با لبخندهای عاشقانه ما را به آغوش می‌گرفت و عکس‌های خاطره‌انگیزی تهیه می‌کرد و برای آنکه خوشبختی دروغین را به مادرم نشان بدهد، این تصاویر را با همان لبخندهای ساختگی در فضای مجازی منتشر می‌کرد.

از سوی دیگر، مادرم نیز برای آنکه به پدرم بفهماند فرزندانش در کنار او خوشبخت‌تر هستند، او هم تصاویر مشابهی را استوری می‌کرد و اینگونه دوباره لج‌بازی‌ها و توهین‌های غیرمستقیم را شروع کردند. آنها مدام از یکدیگر بد می‌گفتند و هر کدام به طور جداگانه من و خواهرم را وادار به سخن‌چینی می‌کردند.

انگار ما بازیچه انتقام‌های غیراخلاقی آنها شده بودیم. پدر و مادرم طوری وانمود می‌کردند که هیچ چیزی در دنیا باارزش‌تر از فرزندانشان نیست، اما من خوب می‌دانستم که این رفتارهای ناشایست فقط برای تحقیر طرف مقابل است و من و خواهرم برای آنها اهمیتی نداریم.

اکنون که مادرم برای زجر دادن پدرم تصمیم به ازدواج با مرد دیگری گرفته است، پدرم به من و خواهرم می‌گوید که نباید بگذاریم مادرمان ازدواج کند. او ادعا می‌کند مادرم را دوست دارد و می‌خواهد او را به زندگی مشترک گذشته بازگرداند و مادرم نیز تلاش می‌کند ما از رفتارها و رفت و آمدهای پدرم برایش سخن‌چینی کنیم. دیگر از رفتارهای ناشایست آنها به‌شدت دلگیر و خسته‌ام.

با دستورهای ویژه سرهنگ ابراهیم عربخانی رئیس کلانتری گلشهر مشهد اقدامات مشاوره‌ای با دعوت از پدر و مادر این نوجوان در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد تا شاید راهی برای بازگشت آنها به زندگی مشترک و جبران اشتباهات گذشته پیدا شود.

منبع: خراسان

 

آنچه دیگران میخوانند

دیدگاه تان را بنویسید

تبلیغات متنی

;